استرس شغلی و راههای مقابله با آن (قسمت اول)
برای هر فرد در هر شغلی طبیعی است که در مقطعی از زندگی کاری خود درجاتی از فشار کاری را تجربه کرده باشد. هر شغلی هر چقدر هم که مناسب و دلخواه باشد، باز هم میتواند واجد عناصر استرسزا برای فرد شاغل باشد. اگر فشارهای کاری مزمن شوند، میتوانند تهدیدی برای سلامت جسمی و روانی فرد محسوب شوند. متاسفانه با وجود آگاهی فزاینده در خصوص استرس شغلی و عوارض آن، بهکارگیری راهکارهای عملی برای مدیریت و کنترل آن حتی در کشورهای پیشرفته صنعتی بسیار محدود است به طوری که این موضوع امروزه به یکی از مهمترین چالشهای محیط کاری تبدیل شده است.
طبق آمار انجمن روانشناسی آمریکا، ۶۵% جمعیت آن کشور محیط کاری خود را بهعنوان مهمترین منبع استرس اعلام نمودند. در مطالعه سال ۲۰۱۳ نیز بیش از یک سوم شاغلین آمریکایی گزارش نمودند که از استرس مزمن رنج میبرند در حالیکه تنها ۳۶% اذعان داشتند که سازمان آنها منابع کافی برای مدیریت buy viagra with paypal استرس فراهم نموده است. در خصوص میزان استرس شغلی در محیطهای کاری ایران آمار دقیق و جامعی در دست نیست ولی مطالعات پراکنده در گروههای مختلفی انجام گرفته است. بهعنوان مثال یک مطالعه۱ در خصوص میزان استرس زنان شاغل در اردبیل نشان داده است ۸/۶۲% زنان شاغل از استرس متوسط و ۵/۳۶% از استرس شدید برخوردار هستند.
عوامل ایجاد استرس در محیطهای کاری متعدد بوده و توسط منابع و سازمانهای مختلفی تعاریف و طبقهبندیهای مختلفی ارائه شده است. طبق راهنمای موسسه دولتی ایمنی و بهداشت۲ انگلستان که در زمینه مدیریت استرس شغلی آمار، اطلاعات و راهنماهای بسیار مفیدی ارائه داده است، استرس شغلی عبارت است از: “واکنش منفی فرد نسبت به فشار بیش از حد وارد بر وی و یا سایر انواع تکالیفی که در محیط کاری بر دوش فرد گذاشته میشود.”
استرس بیماری نیست بلکه یک حالت جسمی و روانی است اما اگر بیش از حد شدید یا طولانی شود، میتواند تبدیل به بیماری گردد. باید در نظر داشت که تفاوت زیادی بین استرس یا تنش و فشار کاری وجود دارد. فشار کاری مناسب مثبت بوده و یک عامل انگیزشزا و ضروری برای شغل است. فشار مثبت به دستیابی به اهداف و کارآیی بیشتر فرد کمک میکند.
ایجاد یک محیط کاری با ساختار خوب طراحی شده، سازمانیافته و مدیریت مناسب برای پیشگیری از استرس ضروری است اما عدم توجه کافی به طراحی شغل و استانداردهای سازمانی و مدیریتی میتواند منجر به استرس شغلی گردد. استرس زمانی ایجاد میشود که فرد شاغل نتواند از عهده تقاضاهای شغلی برآید. موسسه HSE انگلستان شش عامل را در محیطهای کاری شناسایی کرده است که عدم مدیریت مناسب آنها میتواند منجر به ایجاد استرس شغلی شود:
۱- تقاضاهای شغلی: وظایف محوله و تقاضاهای شغلی باید با تواناییها، منابع در دسترس و نیز نیازهای فرد شاغل هماهنگ باشند.
۲- کنترل: شاغلین باید بر روی فرایندهای کاری کنترل داشته باشند؛ در مورد روشهای انجام کار امکان اظهار نظر داشته و به خواستههای آنان توجه شود.
۳- حمایت: کارکنان باید اطلاعات و حمایت کافی لازم برای انجام کارها را از سوی همکاران و سرپرستان دریافت کنند.
۴- روابط بین فردی: روابط کاری مناسب بین افراد یک سازمان و طراحی نظامهایی برای جلوگیری از رفتارهای غیرقابل قبول و هرگونه آزار و اذیت در محیط کار الزامی است.
۵- نقش فرد: نقش افراد در سازمان و مسئولیتهای آنان باید بهطور واضح و شفاف بهدور از هرگونه ابهامی برای شاغلین توضیح داده شده و کتباً اعلام گردد.
۶- تغییرات سازمانی: هرگونه تغییر و تحولی در سازمان باید بهموقع و با روشهای مناسب به اطلاع کارکنان برسد.
البته این شش گروه عوامل از هم مجزا نبوده و میتوانند بر هم تاثیرگذار باشند و برآیند نهایی آنها است که تعیینکننده میزان استرس شغلی است. بهعنوان مثال کنترل و اختیارات زیاد در انجام کار میتواند تاثیرات منفی تقاضاهای شغلی بالا را کاهش دهد؛ و یا حمایت بالای مدیران و همکاران میتواند تا حدودی اثرات منفی تقاضای بالا و کنترل پایین را کمرنگتر کند. در واقع میتوان گفت: مدیریت خوب کلید مدیریت استرس شغلی است. استرس مثبت یکی از نتایج مدیریت لایق، شایسته و رهبری کامل و رشدیافته است که باعث ارتقاء سلامت کارکنان بوده و دستیابی به موفقیت شغلی را برای آنان فراهم میکند.
فیزیولوژی استرس و تاثیرات آن بر انسان: دکتر هانس سِلیه اندوکرینولوژیست اتریشی مطالعات زیادی بر اثرات استرس بر بدن انجام داده است و بسیاری از دانش امروزی ما در خصوص فیزیولوژی استرس مدیون تحقیقات ایشان است. دکتر سلیه سندرم تطابق عمومی بدن را شرح داده است. همانطور که پیشتر اشاره شد استرس در واقع واکنش بدن به یک واقعه (محیطی، اجتماعی، شغلی) است که به آن واقعه استرسور میگوییم. استرس حالتی از بدن است که با یک سری تظاهرات فیزیولوژیک خاص مشخص میشود. تظاهرات استرس رابطه مستقیم با سیستم عصبی اُتونوم یا خودکار بدن دارد که این سیستم کنترلکننده پاسخهای فیزیولوژیک و روانی انسان است. دو دسته اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک در بدن مسئول تنظیم سیستم خودکار هستند. شناخت تظاهرات استرس در بدن اولین قدم در کنترل موثر استرس است.
تظاهرات فردی استرس را میتوان به چهار گروه تقسیم نمود:
- تظاهرات هیجانی و احساسی مانند احساس افسردگی، نااُمیدی، افزایش واکنشهای هیجانی مثل پرخاشگری، احساس تنهایی، کاهش اعتماد به نفس و انگیزه.
- تظاهرات ذهنی مانند اختلال تمرکز، اختلال حافظه، افکار منفی، تردید و دودلی در تصمیمگیری.
- تظاهرات رفتاری مانند تغییر در عادات غذایی، افزایش مصرف دخانیات، الکل و مواد روانگردان، اختلال خواب، تغییرات رفتارها و عادات کاری مثل تاخیر مکرر در محیط کار یا افزایش غیبت کاری.
- تظاهرات فیزیولوژیک مانند افزایش فشار خون، تپش قلب، افزایش تعریق کف دست، افزایش قند و چربی خون، سندرم متابولیک، تنشها و گرفتگیهای عضلانی، دردهای موضعی، اختلالات گوارشی چون خشکی دهان، سوءهاضمه، تهوع، افزایش و کاهش اشتهاء، سندرم روده تحریکپذیر، اختلالات سیستم تولید مثل شامل تغییرات سیکل ماهانه و کاهش میل جنسی و همچنین تضعیف سیستم ایمنی بدن و ضعف مقابله با برخی عفونتها.
علائم سازمانی استرس:
- افزایش مشاجره و رفتارهای خصمانه در سازمان
- افزایش چرخش پرسنلی و ناتوانی سازمان در جذب پرسنل جدید
- افزایش غیبت از کار به علت بیماری
- عملکرد ضعیف کارکنان و افزایش عدم رضایت و شکایات پرسنل و مشتریان هر دو.
استرس در واقع یک مکانیسم زیست شناختی قدیمی برای بقاء است که طی فرایند تکامل ارتقاء یافته و به انسانها امکان تطابق با موقعیتهای تهدیدزا را میدهد. در سال ۱۹۳۶ هانس سِلیه “سندرم تطابق عمومی” را در سه مرحله توصیف کرد. این اصطلاح برای توصیف واکنشهای کوتاهمدت و بلندمدت بدن در برابر استرس به کار میرود. سِلیه معتقد بود که این سندرم دو سامانه عمده بدن شامل سامانه عصبی و سامانه غدد درونریز را درگیر میکند.
این سه مرحله عبارتند از:
مرحله ۱ یا واکنش هشدار:
این مرحله واکنش آنی بدن به عامل ایجاد کننده استرس است. در مرحله اولیه استرس انسانها یک پاسخ “ستیز یا گریز”۱ از خود نشان میدهند. این واکنش فوری با افزایش فشار خون و بسیج خونرسانی به عضلات، بدن را برای فعالیت فیزیکی آماده میکند.
مرحله ۲ یا مرحله مقاومت:
این مرحله در واقع همان مرحله اصلی تطابق است که در صورت تداوم مواجهه با استرس، بدن با عامل ایجاد کننده آن تطابق مییابد. در این مرحله تغییرات وسیعی در بدن جهت کاهش اثرات استرسور اتفاق میافتد و مشخصات فیزیولوژیک مثل افزایش فشار خون و یا قند خون کمرنگتر میشود.
مرحله ۳ یا مرحله فرسودگی:
اگر مواجهه با عامل استرس تداوم یافته و طولانی شود، قدرت تطابق بدن در هم شکسته شده و بدن با یک بارِ بیش از حد تحمل مواجه میشود. علائم اولیه واکنش هشدار با شدت بیشتر بازگشت کرده سامانه ایمنی و توانایی بدن برای مقابله با بیماری به طور کامل از بین میرود. به عنوان مثال یک فرد در مواجهه با یک شغل پرتنش، در طولانی مدت ممکن است دچار عوارضی چون حمله قلبی و یا عفونت شدید گردد.
دکتر سِلیه همچنین خاطرنشان نمود که درک افراد و پاسخ آنها به عامل ایجاد کننده استرس فرایندی کاملاً فردی بوده و یک موقعیت و واقعه شغلی ممکن است برای یک فرد استرسزا باشد در صورتی که برای فرد دیگری در همان سازمان کاملاً انگیزشی و جذاب محسوب شود. سندرم تطابق عمومی همچنین تحت تاثیر عواملی همچون وضعیت سلامت عمومی و تغذیه فرد، جنسیت، سن، قومیت، سطح تحصیلات، وضعیت اجتماعی اقتصادی و زمینه ژنتیکی فرد قرار دارد. در نتیجه استرسزا نیستند که به سلامت انسان آسیب میرسانند بلکه پاسخهای نابهنجار ما به آنهاست که مسئول آسیبهای احتمالی هستند.
بنا بر آنچه گفته شد، امروزه روشها و راهنماهای مدیریت استرس شغلی بر دو عامل سازمانی و فردی استرس تمرکز کرده و اعتقاد بر این است که جهت کنترل استرس در محیط کار هم باید عامل تنش در سازمان یعنی منبع ایجاد استرس کنترل شود و هم باید بر روی نگرش افراد و چگونگی درک آنان از عامل استرسزا کار شده و روشهای مقابله با استرس به کارکنان آموزش داده شود. در قسمت دوم این مقاله بیشتر در خصوص روشهای مقابلهای بحث خواهد شد.
سوسن صالحپور
مقاله انتشار یافته در مجله نوید ایمنی